محل تبلیغات شما

آبان ماه اول سال است !

من هیچ وقت مثل خیلی دیگه از دخترا به فکر لباس عروس و نمیدونم چند تا بچه داشته باشم و اسمشون چی باشه و داماد چه شکلیه نبودم . خاله بازی هم بازی محبوب بچگی هام نبود.بزرگ هم که شدم! دو سه باری که تا الان اسم خواستگار اومده و این حرفا همش برام سوال بوده خب تصورم از آدمی که کنارم قرار میگیره چه شکلیه و هیچ تصوری نداشتم!هوا که میرسه به پاییز و دلبری میکنه میگم هی نیمه ی گمشده الان یا باید بودی و دوتایی قدم میزدیم . یا هم مثلا رفته بودی و من با یه شکست عشقی این خیابونا رو متر میکردم

بعد تر که عطر بارون از سرم میره بیرون و از مستی هوا و بارون میام بیرون میگم مرسی که نیستی.به نبودنت ادامه بده!

همیشه تصورم از بزرگ شدنم . درس خوندنم . شاغل شدنم این بود که یه شب وقتی از سر کار برمیگردم خونه . خودم چراغ های خونه رو روشن میکنم . هیچکس نیست . جز خودم . بعدش هم یه نوشیدنی برای خودم دست و پا میکنم و پشت پنجره ی قدی خونه ام خیره ی شهر و چراغ های روشن و خاموشش میشم .تاریک تنها.غرق فکر .

الان هم همینه البته هنوز شاغل نشدم ولی ازین دنیای خلوت . خوشم میاد

مدتی هست که دارم سعی میکنم یه تغییری ایجاد کنم .

دکی میگه با یه نفر در میون بزار که بتونی چک شی!  خب تو خونه که نمیشه مطرح کنم . دلم نمیخواد به

به دال هم بگم حتی! دلم میخواد تو سکوت انجام بدم.

تو سکوت تلاش کنم . جواب بگیرم .

تقریبا از اواخر تابستون شروع کردم . پله پله اما

خب جمع بندی اگه بخوام کنم اینه که خیلی مثمر ثمر نبوده . اما خب نمیشه بیخیالش شد! ینی نمیتونم با یک ماه نتیجه نگرفتن بیخیالش شم . اینطوری نمیمونه.

 

 

بعدا نوشت :

تازگیا متوجه شدم هر موقع دلم میخواد هشتگ قول و میزنم!

از عمو پورنگ تا هوشنگ ابتهاج

دل پر از شوق رهاییست ولی ممکن نیست ..

آقا قاضی ... ما که رهات نمیکنیم!

هم ,یه ,خونه ,کنم ,خب ,ی ,چه شکلیه ,با یه ,اما خب ,دلم میخواد ,تو سکوت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سایت مطلب|سعد الدین وراوینی - شعرا انجمن علمی روش تدریس مطالعات اجتماعی